نوزادی که باید زنده میماند
هنوز از تولدش زمانی نگذشته بود که پدرش را از دست داد، مادر جوانش (نوش آفرین) نوزاد را در آغوش گرفت و از آلاشت راهی تهران شد. برادر نوش آفرین در تهران قزاق بود و میتوانست کمکش باشد... زمستان بسیار سردی بود.... در اواسط راه بود که نوش آفرین دید رنگ نوزاد از سرما کاملا کبود شده و دیگر نفس نمیکشد ...
با اندوه بسیار، پیکر بی جان نوزاد را در اصطبلی گذاشت تا صبح، دفنش کند.نوزاد که گویی از همان ابتدا، سخت جانی و نبرد، آمیخته وجودش بود، از گرمایِ محیط جان گرفت و... Читать дальше...