فرمودند: برای من هم پرستو فرستاده بودند!
فرموند: یادم میآید آن سالها در مشهد برای من هم فرستادند. آمد، خوش بر و رو بود، جوان بود، گفت شنیدهام شما روحانی نجیبی هستید، میخواهم خدمتتان تَلَمُّذ کنم. مدتی میآمد و میرفت. ولم نمیکرد. عرض کردم انسان باید خودش حواسش جمع باشد.