محمد شوری: [کرونا]ی ولایت فقیه!
توهَمات تصورات ذهنی «علی خامنه ای» تمام شدنی نیست. با این تفاوت که در پیام و در سخنرانی سال99، علاوه بر تکرار همان مکررات همیشگی، «اجنه» نیز به تعداد دشمنان اضافه شد و به این جهت،«جهش» در سخنان وی کاملا مشهود بود!!
دشمن(فرضی)تراشی و از جمله«اجنه» به عنوان دشمنی جدید،و آمریکا که در راس دشمنان ثابت است،قاعده ی سخنرانی های خامنه ای است که در نظام ولایت فقیه هر حرف وی نیز وحی منزل است.
علی خامنه ای41سال است با «تابو»ی «آمریکا» و تئوری توطئه«دشمن»،ایران و مردمش را با تحریم، در قرنطینه ولایت فقیه قرار داده است.
خامنه ای تنها آرا و عقیده ی خود را حقیقت کامل و اسلام ناب می داند؛ و در حکومت ولایت فقیه تنها تفسیری از قرآن و دین قابل قبول است که وی می گوید.و برپایه آن نیز عدالت و آزادی تبیین و تعریف شده و بر اساس آن قوانین هم تدوین می شود.
مردم و جوانان از نظر خامنه ای آن قشر وابسته به نهادهای قدرت(از جمله آتش به اختیاران) هستند که اگر رانت و حمایت های پنهانی مالی و غیره را از آن ها بگیرند،سراشیبی سقوط و انهدام حکومت فقیه سرعت مضاعف می گیرد.برای همین است که تمام تلاش خامنه ای و حاکمیت،تقویت این بخش از مردم است.
در حاشیه ی همین بخش از مردم، و از دل آن ها، طبقه دیگری از مردم تولید و یا باز تولید شد که با تعالیم 41ساله ی حکومت فقیه،راه حقه بازی،شارلاتانی و کلاه گذاری و کلاهبرداری،ریاکاری و تملق را بخوبی آموخته و می دانند کجا و کی (در اصطلاح روحانیت) «غش در معامله» کنند و با «دفع افسد به فاسد»، راه را برای ثروت اندوزی بیشتر و فساد فی الارض باز کنند. «مرفهین بی درد» ی که ساخت نظام ولایت فقیه هستند.
در این41سال،بخش بزرگی از توده مردم،گله ای به بیماری کرونای ولایت فقیه آلوده شدند و قوه تفکر و درست اندیشیدن و انتخاب صحیح از آنان سلب شد.و در این میان بخشی از روشنفکران وطنی موطن در داخل و مهاجر در خارج، و بخشی از به اصطلاح افرادی که واژه ی «اصلاح طلب» را به شناسنامه خود سنجاق کرده اند، به همراه بخشی از اپوزیسیون صادراتی که مهندسی شده وظایف خود را در بیان مخالفت و مواففت و نقد و آنالیز رویدادها بخوبی می دانند به این بیماری دامن رده و می زنند تا همچنان کرونای ولایت فقیه دامنه ی خود را وسیع تر کنند و آنان هم بتوانند به زندگی منافقانه و مزوّرانه خود،با نقاب فریب ادامه دهند.
علی خامنه ای حتی ولایت فقیه خمینی را هم متعلم نیست.چه رسد به آنچه که«مرتضی مطهری» در ابتدای انقلاب در مصاحبه ای گفت:
[ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خوددررأس دولت قراربگیردوعملا حکومت کند.نقش فقیه دریک کشور اسلامی،یعنی کشوری که درآن مردم ،اسلام رابه عنوان یک ایدئولوژی پذیرفته و به آن ملتزم ومتعهد هستندنقش یک ایدئولوگ است.نه نقش یک حاکم...تصورمردم آنروز- دوره مشروطیت-ونیز مردم ماازولایت فقیه این نبوده ونیست که فقهاحکومت کنندواداره مملکت رابدست گیرند...اساسا فقیه راخودمردم انتخاب می کنندواین امرعین دمکراسی است...آیا اسلام دین طبقه روحانیت است؟آیااسلام ایدئولوژی روحانیون است؟یاایدئولوژی انسان بماهو انسان؟آیاواقعاروشنفکران ما،آنگاه که با مفهوم جمهوری اسلامی روبرو می شوند یا این کلمه رامی شنوندجمهوری به اصطلاح آخوندی درذهنشان تداعی می شود که تنهافرقش با سایرجمهوری هادراین است که طبقه روحانیون عهده دارمشاغل وشاغل پست ها هستند؟ حقیقتااگرنمی دانستندوچنین تصوری راداشتند،جای تعجب است و اگرمی دانستندونعل وارونه می زده اند،جای تأسف».(نقل از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی،ص85(.].
علی خامنه ای تفسیر به رای خود از دین و قرآن،و واژه هایی مثل صبر،توکل،استقامت،و مشورت را اقتدارگرایانه و با قدرت و ثروتی که از منابع ملی در اختیار دارد،می خواهد بر جامعه و مردم و طبقات مختلف تحمیل کند و کرده است.هیچکس حق مخالفت ندارد.صدا وسیما که باید تبلور آنلاین جامعه باشد، نمایش دهنده ی آروق هایی شده که نهاد ولایت فقیه می زند.
حکایت خامنه ای و و لایت فقیه وی، حکایت آن خیاط و شاه و دوختن آن لباس نامرئی است که هرکه آن لباس را برتن شاه نمی دید،حرامزاده محسوب می شد و قس علیهذا و الخ...!
آن «وشاورهم فی الامری» که خامنه ای از قرآن تفسیر می کند،همین مجلس برآمده از نظارت استصوابی برگزیدگان وی در شورای نگهبان است که همان ها هم آرای اکثریت مردم را ندارند! و یا مجمع تشخیص مصلحت نظام، که اکثریت قریب به اتفاق اعضایش منصوب وی هستند!! و مصلحت ایران و مردم در اختیار چندنفر خاص قرار داده شده است؛ چند نفری که سال ها در در این پُست و آن پُست،مدیریت را بین خود تقسیم کرده و در چرخش قدرت حضور تکراری دارند!
و ایضا همینطور دیگر مسئولان و مدیران خُرد و کلانی که در این جا و آن جا مستقیم و غیر مستقیم منصوب خامنه ای هستند.
آیا جامعه ما، جامعه مُرفَه(بادرد!!) است و در رفاه زندگی می کند،و تولیدکننده و فعال وشاداب است؟ که خُب، «آن چه عیان است چه حاجت به بیان است»!!حالا با کدام مردم و کدام نیروی انسانی کیفی و توان مالی و قدرت و امنیت اقتصادی می توان «جهش» کرد؟بماند!! مثل «کبک سر در برف» فرو کرده اند!؟
آن مردمی که 41سال در گرداب کرونای ولایت فقیه افتاده و دست و پا می زنند چه می دانند صبر و صابرین و صبوری چیست؟!آنان از سر نداری چاره ای جز تحمل ندارند!
خودتان گفته اید، دائم و بارها در بالای منابر وعظ کرده و گفته اند(البته از شکم سیری گفته اند):«لا معاش له لا معاد له».این مردم در زندگی روزمره برای تامین معیشت سگ دو می زنند که تومنی صنار دربیاورند و...! فقر، فساد و نکبت می آورد و قوه تفکر و اندیشه کردن را از آدمی سلب می کند؛ و ایضا ایمان به خدا را ...!
به گذشته ای افتخار می کنید که آن هم مال شما و حکومت ولایت فقیه نیست! شما در این 41سال حکومت ولایت فقیه در حوزه های علمیه تان، در دانشگاه هایتان، در مراکز علمی و غیره، چند تا ابن سینا و زکریای رازی و مانند آن تربیت و پرورش داده اید...!؟!!
رنسانس در غرب محصول جدایی دین حکومتی از ارکان قدرت در تصمیم گیری برای مردم و جامعه بود؛ که جهشی راه تکامل را طی کرد و به پیشرفت های کنونی رسید.اما ما در 41سال حکومت ولایت فقیه، در حال بازگشت به قرون وسطا هستیم. و اگر تحولی هم هست از سر اجبار زمانه و تکنولوژی غالب است که قالب شده؟! نه رای و اندیشه های فقها که در حکومت فقیه و به نام اسلام ،اصل قرآن را ول کرده و صرفا به آرای فقه متاثر از احادیث و روایات چسبیده اند! و با آن هم می خواهند میکرب کرونا را منهدم کنند!!
از انقلاب57، رنسانس اسلامی تصور می کردیم. فکر می کردیم با این انقلاب واقعا رنسانسی در اندیشه ی مذهبی و دینی ایجاد می شود و جامعه و حوزه های علمیه و دانشگاه ها و مراکز تعلیم و تربیت و رسانه ها،به حکم آیه ی «فبشر عباد الذین یستممون القول و یتبعون احسنه...» و به حکم آیه ی « لا اکراه فی الدین» و به حکم آیه ی «والناشرات نشرا»و آیه ی «نون والقم مایسطرون»، خرافات و تابوها و آن افیونی که از دین ساخنه شده، اصلاح می شود و مسلمان ها همچون غرب، رنسانس خود را تجربه خواهند کرد. اما بدبختانه و متاسفانه نهاد های قدرت و کمپانی های سرمایه داری از دل اندیشه ولایت فقیه،داعش و طالبان و القاعده و غیره را بیرون آوردند؛ و41سال است به یُمن حکومت ولایت فقیه درایران،مسلمان های جهان به جان هم افتاده و همدیگر را لَت و پار می کنند!
دینداران حکومتی و مبلغین آن( اعم ازآخوند حکومتی و مراجع تقلید آن) و جامعه وعاظ و مداح، 41سال است(باشکم سیری و تامین معیشت و خاطری آسوده و ایمن )، خواسته اند دین را (آنهم دینی که متاثر از قرائت خودشان است) زورکی و با کمک صدا و سیما و ائمه جمعه و نهادهای وابسته، به خانه های مردم ببرند اما نتوانستند،ولی اکنون با «کرونا»دکانشان را همان «خدا»تعطیل کرد تا آن ها که «کین جلوه در محراب و منبر می کردند و در خلوت کار دیگر»،شاید از ترس مرگ، در خلوت خانه و قرنطینه اجباری و خانگی، ،قبل از آنکه مرگ سراغشان آید،به خود آیند و راه تویه نصوح را برگزینند! که بازهم به حکم آیه ی «صم،بکم،عمی فهم لایرجعون»فکر نمی کنم و بعید است چنین اتفاقی بیفتد!!
حاکمیت 41سال است مردم را با اندیشه ولایت فقیه در قرنطینه قرار داده و مانع انتشار آزاد اخبار و اطلاع رسانی شده است؛ و به کمک بخشی از نیروهای صادراتی خود، دائم و در هر لحظه فقط به شبکه های اجتماعی، به ماهواره و به اینترنت گیر می دهند و از مضرات آن می گویند.و بدون آن که بنیه ای در چنته داشته باشند،می خواهند جلوی انقلابی که توسط تکنولوژی در حال انجام است را بگیرند.
تفکر و اندیشه ی ولایت فقیه قوه عاقله ی عقلا، روشنفکران، روحانیان، هنرمندان و دانشگاهیان را ضعیف کرده و آنان را به سکوت،لاپوشانی و توجیه و مماشات وادار کرده است.
چهل و یک سال است که ایران و مردمش،در «کرونای ولایت فقیه» گرفتار هستند و ویروس ولایت فقیه -که آفت به دین هم زده - در حال گسترش «گله ای»است!
تا «ویروس ولایت فقیه» به وسیله طبیببان حاذقِ ماهرِ دانای صالحِ آزاده ی مستقلِ غیر وابسته به بیگانه و نهادهای ثروت و قدرت معالجه نشود،هر حرکت و فعالیتی در راستای اصلاح و تربیت مردم و جامعه و زیرساخت های آن، اگر شدنی هم باشد-که نیست-کارحضرت فیل است و عمر حضرت نوح می خواهد!! و این همان پروژه ای است که«اصلاح طلبان حکومتی» معمار آن هستند؛ تا استمرار آنان در دامن ولایت فقیه همچنان دوام داشته باشد!!
اما کجاست آن طبیب حاذق ماهر دانای صالح مستقل آزاده ی غیر وایسته؟:[شیر خدا و رستم دستانم آرزوست]!ولی با این وجود،هنوز برگزیده هایی از همان اکثریت مقهور و ناتوان(به قول نویسنده ی یادداشت روزنامه اطلاعات در پنجم مهر سال 1320)،هستند که: [به پشتیبانی قلم به جنگ سرنیزه بُرنده و قدرت نظامی می روند. گاه تاثیر این قلم به حدی است که از دیوارهای آهنین و دژهای استوار خداوندان قدرت گذشته و اساس نیروی آن ها را واژگون می سازد...درهروقت و هر زمان دوره حکومت مطلقه اقلیت ممتاز قبل از اینکه اجتماع به کلی استعداد اصلاح راازدست بدهد، به پایان می رسد. و اگر چنین نباشد یک ملت وجامعه چنان در غرقاب فساد غوطه ور می گردد که نجات و اصلاح آن محال. و انقراض آن قطعی است. دراین دوره های تحول باز مسئولیت بزرگ متوجه صاحبان قلم است این ها مسئول بیداری مردم هستند. چراغ دانش و فضیلت باید بدست آن ها و به استعانت قلم آن ها برافروخته شود. این طبقه مخصوصا آن ها که در دوره انحطاط توانسته اند روح آزادگی و عفت قلم را ازدست نداده و علی رغم تمام سختی ها و فلاکت ها و گرسنگی قلم را وسیله زیر پا گذاشتن حقوق اجتماع قرارنداده و با نابود ساختن عدالت اجتماعی برپایگاه قدرت انبیاء بوسه نزده اند، باید با یک نقشه اساسی و متین برای جبران زیانکاری های گذشته بکوشند و به ارشاد عقول و افکار کمر ببندند.].
تا ولایت فقیه هست و تا قانون اساسی با ولایت فقیه هویت پیدا می کند و تا همه ی قدرت در اختیار ولی فقیه است و دین و مذهب و قرآن با قرائت ولایت فقیه معنی و مفهوم درست را دارد، ایران و مردمش در هیچ جهتی«جهش» نخواهد داشت!
سوم فروردین نودونه